جملات کاربردی
[ بازدید : 84 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]
ایستکلی وطنیم
من فدای طعمِ شیرینِ لبِ قندت شوم
عاشق ِچشم ِقشنگ وطرحِ لبخندت شوم
پیشِ من از طاقِ ابروهای نازت قصه گو
تا خودم دیوانه ی ابرویِ پیوندت شوم
اینهمه خوردی قسم پیشم بمانی تا ابد
آمدم قربانِ تو با عهد و سوگندت شوم
نذر من کردی گلم آن گردن آویزت ولی
کاش میشد تا دمی بند ِ گلوبندت شوم
دامن کوتاه و گل دار ِ قشنگت را بپوش
با دو دستم حلقه ای جایِ کمربندت شوم
چادر ازسر وانکن میترسم ازچشمان ِشور
چادرت را واکنی باید که اسفندت شوم
قفل و زنجیر نگاهت را به چشمانم ببند
آفرینت گویم و پا بسته در بندت شوم
سیّد محمدحسین مُبَیِّن (زاده ۱۳ آذر ۱۳۰۶ در تبریز، درگذشت ۶ مهر ۱۳۹۴ در تبریز)پزشک، نویسنده و شاعر اهل تبریز بود.[۲] به جهت فعالیتهای گسترده دکتر مبین، در حوزه بیماری جذام، از وی به عنوان پدر جذامیان ایران» یاد میشود. وی در ریشهکنی این بیماری در ایران، نقش به سزایی داشت.
ای كونول سالما بو غم غصه لی ميدانه منی
گوروسن فرقت جانان گئتروب جانه منی
دامی گيزلتدی فلك دانه نی گورستدی منه
خامديم انلاماديم دامه چئكور دانه منی
چوخ تلاش ايليورم تا كی بو زنجيری قيرام
ديده دن بند ائليوب زلف پريشانه منی
من سوون زلفلرون زينتينه شانه دوزوب
ايندی تحقير ائليور تئلده گئزن شانه منی
مبتلايم غم و هجرانه علاجيم می دور
قويما قووسون قاپودان ساغر پيمانه منی
منی تك زارو ذليلون يئری ميخانه دئيل
حقی دور بيلميه لر لايق ميخانه منی
دوشه رم چوللره مجنون كيمی نالان گئزه رم
سنده ليلی كيمی گئزديرمه بيابانه منی
من وفا يولچوسيام قوی دولانيم كوچه لری
بتون عالم ساناچاق سائل و ديوانه منی
دعوی عشق ز هر بوالهوسی می آید
دست بر سر زدن از هر مگسی می آید
اوست غواص که گوهر به در آرد، ورنه
سیر این بحر ز هر خار و خسی می آید
از دل خسته من گر خبری می گیری
برسان آینه را تا نفسی می آید
زاهد از صید دل عام نشاطی دارد
عنکبوتی ز شکار مگسی می آید
چه شتاب است که ایام بهاران دارد
که ز هر غنچه صدای جرسی می آید
تند شد بوی دل سوخته مشتاقان
می توان یافت که آتش نفسی می آید
ای سپند از لب خود مهر خموشی بردار
که عجب آتش فریادرسی می آید
چه بود عالم ایجاد، که صحرای جنون
از دل تنگ به چشمم قفسی می آید
صائب این آن غزل حافظ شیرین سخن است
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
صائب تبریزی